آخرین روز سال در قطعه شهدای بهشت زهرا(س)
دل نوشت:
واژه های خاکسترگونه ما، فقط
بلدند روبه روی شما ضجه بزنند. اما کاش میدانستند که یاد شما حرکت است؛
حرکتی برای بهبودی وضعِ «بودن». چه باید گفت که شما حنجره های خود را عبور
دادید تا آن سوی مرزهای تکبیر، آن سوی مرزهای ندیدن؛ جایی که واژهایی
یافت نمیشود تا شما را با آن ستود. اصلاً شما که برای تحسین برانگیزی
قلمهای ما بوسه بر عطر پرواز نزدید!
هر روز و هر شب، خاکریزها، با اشکها و دعاهایتان گره میخورد.
شما، درشتناکی شب را با تکبیرهای فاتحانهتان درهم میشکستید و روزهای سنگر را سپیدتر از بالهای کبوتران میکردید.
ما ماندهایم و یاد شما
بدا به حال ما، اگر یاد شما را زندگی ما قاب نگیرد. اینجا فراوانند
داغهای کمرشکن و زخمهایی که شما مرهمشان هستید؛ شما را میگویم که
نگاهتان رفت و در جهت قبله پروانهها خانه کرد.
گلزار شهدای بهشت زهرا(س) تهران:
آخرین روز سال۱۳۹۱
چه سکوتی ؛ چه غربتی