چرا بسیج؟
بسیج امر جدیدی نیست؛ بلکه همان مسلمانی واقعی است. بسیجیهای خالص دقیقاً همان چیزهایی را میگویند که اسلام گفته است. قرآن میفرماید: «اولئک هم الصادقون». مؤمنان زیاد هستند.اما یک عدهشان راست میگویند: «من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه». همه راست نمیگویند، من چیزهایی میگویم که عملم آنها را تصدیق نمیکند.
بسیجی بنا
را بر صداقت گذاشته است. میگوید من وقتی به ولایت فقیه معتقدم، پایش
میایستم. دیگری هم میگوید به ولایت فقیه معتقدم، اما برای مصلحت روزگار
میگوید!
ما میگوییم اعتبار قانون اساسی به ولی فقیه است؛ اما او میگوید ولی فقیه چون در قانون اساسی آمده، من قبول دارم!
بسیجی کسی است که
میگوید: من به خودم متکی نیستم، به قدرتهای خارجی و تکنولوژی هم تکیه
ندارم؛ فقط به یاری خدا متکی هستم و وظیفهام را انجام میدهم، اگر بگویند
جبهه، میگویم: چشم.
اول جنگ چه جور بود؟! آقای بنی صدر که فرمانده کل قوا
بود، اجازه نمیداد پاسدارها حتی سادهترین سلاح را داشته باشند! بسیجی
میگوید: خدا یاری میکند و من به او متکی هستم. وقتی اطاعت امام لازم است و
او فرمان میدهد جبهه را پر کن، میگویم: چشم.
پس بسیجی، چیز تازهای نیست
و احتیاج به تعریف ندارد. بسیجی کسی است که میگوید خدا و پیغمبر و امام
راست گفتهاند و من مطیع هستم. اینها همان اسلام است و چیز اضافهای
ندارد.
«یا ایها الذین آمنوا آمنوا بالله و رسوله». خیلی جالب است. هیچ وقت
شما شنیدهاید که بگویند ای ایرانیها، ایرانی باشید؟! قرآن میفرماید: ای
کسانی که اهل ایمان هستید، ایمان داشته باشید! یعنی آن ایمانتان ادعایی
است؛ بیایید راست بگویید. اگر واقعاً ایمان دارید، باید توکلتان به خدا
باشد و از پیغمبر اطاعت کنید. اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، بعد از
حرف پیغمبر خدا، چون و چرا کردن معنا ندارد. معلوم نیست هر کس که میگوید
بسیجی است، راست بگوید. باید در عمل ثابت کند که بسیجی است. یکی از شرایطش
اطاعت از ولی فقیه است. باید ثابت کنیم که راست میگوییم.
اگر فهمیدیم که
اینجا خلاف نظر ولی فقیه است و او نهی کرده، آیا باز هم تفسیر یا قرائت
جدید مطرح میکنیم؟! من روی این جمله تکیه میکنم؛ چون مهمترین رکنی است
که باید ثابت کنیم راست میگوییم. خدا و پیغمبر را همه مسلمانها قبول
دارند؛ اما فقط ماییم که در سایه ولایت فقیه به پیروزی رسیدیم و جامعه
اسلامی تشکیل دادیم و الا کسانی که انقلاب کردهاند و زحمت کشیدهاند، کم
نیستند.
افغانستان را ببینید. سختیهایی که آنها کشیدند، از سختیهایی که
ما در انقلابمان کشیدیم بیشتر بود؛ اما عاقبتشان چه شد؟ از زیر یوغ یک
ابرقدرت در آمدند و رفتند زیر یوغ یک ابر قدرت دیگر با اقمارش! بعد از بیست
سال مبارزه و فداکاری و تحمل مشکلات، تسلیم یک ابرقدرت کافر شدند و آبرو و
حیثیت و همه چیزشان را دادند. چرا؟ کم مبارزه کردند؟! کم گروههای جهادی
داشتند؟! آنها ولیفقیه نداشتند. قدر نعمت ولایت فقیه را بدانیم. جدی باشیم
و نگذاریم دشمنان این پایه را سست کنند.
امروز در داخل کشور توطئههای
عجیبی با پشتیبانی خارجی انجام میگیرد تا اعتقاد به ولایت فقیه را سست
کنند. هوشیاری برای بسیجی، شرط اول است.
متوجه باشیم خطر از کجاست و کجا را تهدید میکند. اگر بخواهیم شکر نعمتهایی را ادا کنیم که خدا به ما داده و همهاش به برکت ولایت فقیه - یعنی نایب امام زمان(عج-) نصیب ما شده است، با خودمان عهد کنیم که راست بگوییم، ظاهرمان با باطنمان هماهنگ باشد. در ظاهر تسبیح دست نگیریم و ذکر بگوییم و در باطن دلمان با شیطان باشد و مشغول شیطنت!
- ۹۲/۰۴/۱۱